سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و چون خبر کشته شدن محمد پسر ابو بکر بدو رسید فرمود : ] اندوه ما بدو همچند شادمانى آنهاست ، جز که از آنان دشمنى کاست و از کنار ما دوستى برخاست . [نهج البلاغه]
 
شنبه 89 بهمن 9 , ساعت 1:28 صبح

بود شمعی در غم پروانه ای روشن و تنها به فکر چاره ای، شاپرک پروانه ای در فکر او، آتشی در جان او افکنده بود، درد پروانه ز درد شمع بود، شمع هم از درد پروانه فروزان گشته بود.


زندگی شطرنج دنیا و دل است، قصه پر رنج صدها مشکل است. شاه دل کیش هوس ها می شود. پای اسب آرزوها در گل است. فیل بخت ما عجب کج می رود. در سر ما بس خیال باطل است. مهره های عمر من نیمش برفت. مهره های او تمامش کامل است.

به تو نرسیدم، اما خیلی چیزارو یاد گرفتم... یاد گرفتم به خاطر کسی که دوستش دارم باید دروغ نگم.یاد گرفتم هیچکس ارزش شکوندن غرورم رو نداره.یاد گرفتم توی زندگی برای اون که بفهمم چقدر دوستم داره هر روز به یه بهانه ای دلشو بشکونم.یاد گرفتم گریه ی هیچکس رو باور نکنم.یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم... 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ